Homepage Improve your Information Favorite Songs Farsi Poems Contact Jawed Joya Favorite Links Photo Album

prophet.gif

اخلاق را از محمد صلی الله عليه وسلم بياموزيم
 

حضرت علی مرتضی (رض) فرموده است رسول الله صلی الله عليه وسلم از شخص یهودی مقروض (قرضدار) بود، و یهودی دَین (قرض) خود را از آن حضرت مطالبه کرد؛ آن حضرت فرمود: اکنون ندارم، و مرا مهلت ده. یهودی در حالیکه عصبانی بود جلو آمد و مانع رفتن آن حضرت صلی الله عليه وسلم شده و گفت: شما را نمی گذارم بروید مگر اینکه دَین (قرض) مرا بپردازید. آن حضرت (ص) فرمود حق از آن شماست و من هم به نزد شما می نشینم. آن حضرت  صلی الله عليه وسلم بناچار در آنجا نشست تا اینکه نماز ظهر، و عصر و مغرب  و عشا را در آنجا ادا کرد و شب را گذرانده و نماز صبح را نیز بجا آورند، صحابه کرام با مشاهده این ماجرا، رنجیدند و یهودی را تهدید کردند. لکن آن حضرت صلی الله عليه وسلم از برخورد یاران خود نسبت به یهودی مانع شد. ولی صحابه عرض کردند یا رسول الله چگونه می توانیم تحمل کنیم که شخص یهودی شما را در جلو چشمان ما حبس کرده، آن حضرت صلی الله عليه وسلم فرمود: پروردگارم مرا از ظلم به معاهده و غیره منع فرموده است. مرد یهودی با مشاهدهء چنین حالت گفت: (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله) مشرف به اسلام شده و نصف سرمایه خود را صدقه داد و به خدا قسم یاد کرد که مقصد از حبس آزمایش و مطالعه صفات آن حضرت صلی الله عليه وسلم بود، آیا صفاتی که در تورات خوانده ام  در وجود شما محقق و ثابت است یا خیر حالا یقین می دانم که شما همان رسولی هستید که در تورات این الفاظ را خوانده ام که: «رسول خدا در مکه متولد می شود، بطرف مدینه طیبه هجرت می کند و حکومتش در شام قایم می گردد، تند خو نیست و چون دیگران سر وصدا نمی کند و در بازار ها نیز فتنه و آشوب بپا نمی نماید و از فحش و بی عفتی به دور خواهد بود» البته آن مرد خیلی سرمایه دار داشت که نصف سرمایه اش بسیار زیاد بود.    

    خُلق خوش خلق را شکار کند             عقل از این بیشتر چه کار کند

سبحان الله! نمی شود از اخلاق پیامبر صلی الله عليه وسلم در این صفحه کوچک یاد آوری کرد. داستان مشهور از آن شخص یهودی که با پیامبر صلی الله عليه وسلم عداوت و کینه داشت خاکروبه های خانه اش را نگاه می داشت. هرگاه پیامبر صلی الله عليه وسلم از زیر خانه آن شخص عبور می کرد، آنرا بر پیامبر صلی الله عليه وسلم می افشاند (می تکاند) روزی از قضا این شخص (یهودی) مریض شد، چند باری که پیامبر صلی الله عليه وسلم از آنجا عبور کرد کسی خاکروبه را نیفشاند (نتکاند) پیامبر صلی الله عليه وسلم داخل آن خانه تشریف بردند؛ و مشاهده کرد که آن شخص در بستر بیماری افتیده است با دیدن پیامبر صلی الله عليه وسلم اشک از چشمانش جاری شد و با صدای پر از گریان بلند صدا کرد: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله... خیلی شرمیده بود که حتی به سیمای نورانی پیامبر دیده نمی توانست، پیامبر صلی الله عليه وسلم او را تسلیت و بشارت داده و برایش دعا کردند.

ولی متأسفانه بسیاری از مردم به اخلاق اسلامی توجه ندارند و یا واضح تر بگویم اصلاً اخلاق اسلامی ندارند. اندک ترین رنجشی را از برادر مسلمان خود طاقت ندارند. به گفتهء اقبال لاهوری : (مسلمانان باید بخود بیایند و کافران به وحی) تا ما بخود نیاییم هرگز نمی توانیم دیگران را به وحی (قرآن) بیاویم خداوند به شما اجر بی پایان نصیب فرماید، و ذکر خیر شما را به ملایک نماید و در جمله دوستان خود اسم شما را بنویسد. (آمین) موفق باشید محتاج دعای خیر شما هستیم.

 

از خدا دان خلاف دشمن و دوست      که دل هر دو در تصرف اوست

 

 

سخنانی از حضرت محمد (ص)
 

آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید شیطان از شما دور شود ٬ چندان که مشرق ار مغرب دور است ؟ عرض کردند چرا. فرمودند : روزه ٬ روی شیطان را سیاه می کند و صدقه ٬ پشت او را می شکند و دوست داشتن برای خدا و هم یاری در کار نیک ٬ ریشه او را می کند و استغفار ٬ شاهرگش را می زند.

  • تحقیقاٌ خداوند (ج) توبه بنده را مادام در حال غرغره مرگ و جان کندن نباشد میپزیرد.
  • هر زنی که بدون وجود مشکلی از شوهرش طلاق خویش را خواست بوی بهشت بر وی حرام است.
  • هر کسی بر کشتن مسلمانی یاری نماید  ! هر چند یا بخشی از یک کلمه روز قیامت در حالی می آید که میان هر دوچشمش چنین نوشته شده : این شخص از رحمت خداوند نا امید است.
  • نشان منافق سه چیز است 1- سخن به دروغ بگوید 2- از وعده تخلف کند 3- در امانت خیانت نماید.

 

 

 

 

زنی که هميشه با آيات قرآن کريم سخن می گفت؟

 

حضرت عبد الله بن مبارک می فرمايند: باری به قصد سفر حج بيت الله زيارت مسجد نبوی به راه افتادم در مسير راه چيز سيا هی از دور توجه ام را به خود جلب کرد،به سياهی کنجکاو شدم ، پيرزنی ساخورده است که لباس وچادر پشمی به تن دارد ، با او سلام گفتم ،در پاسخم گفت: « سَلَامٌ قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ »  از سوی پروردگار مهربان ، درود وتهنيت گفته می شود.

به او گفتم: خدا بر تو رحم کند ،اينجا چکار می کنی ؟

 گفت: « مَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِيَ لَهُ » خدا هر که را گمراه سازد ، هيچ راهنمائی نخواهد داشت.فهميدم که او راهش را گم کرده است.

بنا براين از او پرسيدم به کجا می روی ؟

گفت:« سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى» تسبيح وتقديس خدائی را سزا است که بنده خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الأقصی برد .

چند روز است که اينجايی ؟

گفت:« ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيّاً » سه شبانه روز تمام .

گفتم:با تو غذائی نمی يبنم که بخوری ؟

گفت:« هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ » آن کسی است که او مرا ميخواراند ومينوشاند.

گفتم:با چه وضو می کردی ؟

گفت:« فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً» وآبی نيافتيد با خاک پاک تيمم کنيد.

گفتم:با من غذا است آيا به خوردن آن ميل داری ؟

گفت:« ُثمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى الَّليْل» سپس روزه را تا شب ادامه دهيد .

گفتم:اکنون که رمضان نيست !

گفت:« وَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ» هر که به دلخواه خود کار نيکی را انجام دهد، بی گمان خداوند سپاسگذار وآگاه است.

گفتم:در سفر که روزه فرضی را هم خوردن جايز است !

گفت:« وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» وروزه را داشتن برای شما خوب است ،اگر بدانيد.

گفتم:چرا مانند من سخن نمی گويی ؟!

گفت:« مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» انسان هيچ سخن را بر زبان نمی راند مگر اينکه فرشته ای ، مراقب وآماده ( برای در يافت ونگارش آن سخن است.

گفتم:از کدام قبيله هستی ؟

گفت:« وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ » از چيزی دنباله روی مکن که از آن نا آگاه کردم.

گفت:« لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ » امروز هيچگونه سرزنش وتوبيخی نسبت به شما در ميان نيست،خداوند شما را می بخشايد.

گفتم:اگر ميل داری بر شترم سوار شو تا به قافله ات برسی.

گفت:« وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ» وآن عمل نيکی را که انجام می دهيد خداوند آنرا می داند.

عبد الله بن مبارک می گويد: شترم را خواباندم تا سوار شود.

گفت:« قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ» به مونان بگو نگاهايشان را پايين بياندازند.

عبدد الله بن مبارک می گويد:من نيز نگاهم را پايين انداختم وبه او گفتم: سوار شو،اما هنگامی که می خواست سوار شود شتر رام کرد ولباسش پاره شد بلا فاصله گفت: « وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ » آنچه از مصائب وبلا يا به شما می رسد ،به خاطر کارهايی است که خود کرده ايد.

گفتم:اندکی صبر کن تا پاهای شتر را ببندم .

گفت:« فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ » راه حل مسأله را به سليمان فهمانيدم.

هنگاميکه بر شتر سوار شد گفت:« سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ » پاک ومنزه است خدايی که اينها را به فرمان ما در آورد ،وگرنه ما بر( رام کرد ونگهدار ) آنها توانيی نداشتيم وما به سوی پروردگار مان می گرديم.

ابن مبارک می گويد:  مهار شتر را گرفته ودوان دوان به راه افتادم وجهت تحريک وسرعت شتر داد وفرياد سر می دادم.

 گفت: « وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ» ودر راه رفتنت اعتدال را رعايت کن و ( در سخن گفتن ) از صدای خود بکاه.

ـ سرعتمرا کاسته واهسته به راه ادامه دادم ودر مسير راه اشعاری را با خود زمزمه می کردم.

گفت:«  فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ » پس آن مقدار قرآن را بخوانيد که برايتان ميسر است.

ـ پس از اينکه اندکی رفتيم ،پرسيدم :آيا شوهر داريد ؟

گفت:«  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ » ای مؤمنان ! مسائلی سؤال نکنيد ( که به شما مربوط نيستند وچندان سودی برايتان ندارند ) واگر فاش گردند وآشکار شوند شما را نا راحت ود حال کنند .

ـ از اين پس ساکت شدم وتا به قافله نرسيديم ،سخنی نگفتم ،هنگامی که با کاروان روبرو شديم خطاب به او گفتم چه کسی از بستگان همراه کاروان است .

گفت:« الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا » دارائی وفرزندان ،زينت زندگی دنيايند.

 فهميدم که فرزندانش در اين کاروان حضور دارند .

پرسيدم:کارشان در قافله چيست ؟

گفت:« وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ » ونشانه های وبوسيله ستارگان رهنمون می شوند. در يافتم که فرزندانش رهياب کاروان اند ،به سوی خيمه ها رفتم وگفتم: اين ها خيمه های کاروان است بگو فرزندانت کيستند ؟

گفت:« وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً » وخداوند ابراهيم را به دوستی بر گزيده است .

« وَكَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَكْلِيماً »وخداوند با موسی سخن گفته است. « يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ » ای يحی کتاب را با قوت بگير.

فورا! صدا زدم:ای ابراهيم وموسی ويحی ! ديری نگذشت جوانانی که همچون ماه می درخشيدند به سويم آمدند وپس از اينکه اندکی با هم نشستيم آن زن گفت:« فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَاماً فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ » سکه نقره ای را که با خود داريد به کسی از نفرات خود بدهيد واو را روانه شهر کنيد ، تا( برود) ببيند کدامين ايشان غذای پاکتر دارد ،روزی وطعامی از آن بياورد.

يکی از فرزندانش رفت وغذايی تهيه نمود وآنرا در جلويم نهاد.

زن گفت:« كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ » در برابر کارهايی که در روز گاران گذشته انجام می داده ايد ،بخوريد وبنوشيد ،گوارا باد !

فرزندان گفتند: اين مادر ماست ،وچهل سال است به جمله ای غير از جملات قرآن سخن نگفته ! تا مبادا کلمه نا جايز ونا شايسته ای از زبانش بيرون آيد وباعث نارضايتی خداوند متعال قرار گيرد .

گفتم:« ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ » اين فضل وکرم خدا است که آن را به هر کس که بخواهد می بخشد وخداوند دارای فضل وکرم بزرگی است .

حاشيۀ :

زندگی نامه ی عبد الله بن مبارک

عبد الله بن مبارک بن واضح مروزی،مولای بنی حنظله،عالم زاهد ،فقه را از سفيان ومالک بن انس رضی الله عنمهم اجمعين آموخت ،بيشتر از مردم بريده می شد. بشدت خلوت وتنهايی ورهد و ورع را دوست داشت وپدرش دارای همين صفات بود. روايت است که  پدرش در باغ مولايش در ( بلخ)  کار می کرد ومدت طولانی ، پرستار وباغبان آن باغ بود. روزی مالک برای بازديد به باغ می آمد واز او می خواهد اناری شيرين را برايش بياورد. او می رود وچند انار را می آورد آنها را می شکند، می بيند که همگی ترش( نارس) هستند. می گويند اينها ترش بودند ،برو چند انار شيرين بياور ، برای بار دوم انار هايی که آورده بود ترش بودند.

مالک با عصبانيت گفت: من انار شيرين را خواستم تو باز هم ترش آوردی.

برای بار سوم رفت وبدقت از درختان ديگر چند عدد انار را آورد .  وقتی که مالک آنها را شکست،ديد ،ترش هستند ،مالک با عصبانيت بيشتر غريد وگفت: مرد حسابی تو چند ين سال است باغبان اين باغ هستی ، هنوز انار شيرين را نمی شناسی؟. در جواب گفت: خير ،مالک متعجبانه گفت: اين چگونه ممکن است ؟ گفت عزيزم چگونه ممکن نمی باشد. من که چندين سال است مراقب اين باغ هستم،چيزی را از آن نخورده ام، تا بدانم ترش يا شيرين است. مالک شگفت زده وخود باخته ،از جايش بر خاست . گفت: چرا وچگونه از ميوه اين باغ نخورده ای؟ در جواب گفت: تو به من گفته ای که: مراقب اين باغ باش. نگفتی: اجازه داری از آن هم بخوری . ونمی توانستم بدون اجازه صاحب باغ از آن بخورم. مالک موضوع را بدقت بر رسی می کند می بيند که اين راست می گويد: تا کنون ميوه اين باغ را نچشيده است. او را شخص بزرگوار وعارفی يافت . آزادش می کند ودختر خود را به عقد ازدواجش در می آورد واو را برادر وداماد خود می کند ، عبد الله نتيجه آن ازدواج است .

حقوق والدين
 




خداوند در جا های متعدی از قرآن به اهتمام حقوق والدین اشاره کرده است. امام قرطبی فرموده؛ که «خداوند حسن سلوک و احترام والدین را با عبادت خود وصل نموده»... برای ما لازم است تا آخرین توان به اهتمام حقوق ایشان بپردازیم. احادیثی با سند قوی را در رابطه به حقوق والدین از تفسیر معارف القرآن جمع آوری کردم خواستم شما عزیزان را نیز از این امر مهم با خبر بسازم هرچند شیطان بسیاری از انسان های خوب را از این طریق فریب داده است، و در احترام به والدین کوتاهی می کنند خداوند نجات بدهد و این را سبب بگرداند تا بتوانیم خدا را راضی بسازیم و بالاتر از توان ما خدمت و احترام شان را بکنیم.
* حدیثی به روایت حضرت علی رضی الله عنه آمده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر در ایذا رسانی از کلمه (الف) کلمهء پایین تری وجود می داشت یقیناً آن هم ذکر می شد، حاضل آن که هرچه نسبت به والدین کوچکترین ناراحتی ایجاد کند، آن هم ممنوع است. (به والدین باید اُف نگویم)
 
* از حضرت ابوالدرداء مروی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «پدر، دروازهء وسطی جنت است لذا شما اختیار دارید که آن را حفظ نمایید یا ضایع گردانید»
* حضرت عبدالله بن عمر مروی است که سول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: رضای خدا در رضای پدر است و ناخشنودی خداوند در نارضایتی پدر است.
* ابن ماجه به روایت حضرت ابومامه نقل کرده است که: کسی از رسول خدا صلی الله علیه وسلم سؤال کرد: والدین بر اولاد چه حقی دارند؟ آن جناب صلی الله علیه وسلم فرمود: آن دو، جنت یا دوزخ تو می باشند، با این مطلب که اطاعت و خدمت آنها آدمی را به جنت و بی ادبی و نارضایتی آنها به دوزخ می رساند.
* بیهقی به روایت حضرت ابن عباس نقل کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «هر پسر فرمانبرداری که بر والدین، با دیده رحمت و شفقت بنگرد، در عوض هر نگاه ثواب یک حج مقبول به او می رسد، مردم عرض کردند: حتی اگر در روزی صد بار نگاه کند، آن جناب صلی الله علیه وسلم فرمود: آری اگر صد مرتبه هم نگاه کند، باز هر نظر همین ثواب به او می رسد، خداوند (ج) بزرگ است در خزانه او کسری وجود ندارد، بر حق کشی والدین قبل از آخرت، در دنیا هم مجازات مقرر می گردد.
* در صحیح بخاری آمده است: کسی از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسید محبوترین عمل نزد خداوند کدام است، فرمود: حسن سلوک با والدین.

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: هر کسی که بخاطر خدا مطیع والدین باشد، برای او، دو در از بهشت باز می شود، و هر کس که نافرمان آنها باشد برای او دو در از دوزخ باز می شود، اگر از مادر و پدر یکی باشد پس یک در از جنت یا جهنم باز می شود، کسی سؤال کرد آیا در این صورت وعید جهنم هم وجود دارد که والدین برآن شخص ظلم کرده اند؟ آن جناب صلی الله علیه وسلم تا سه مرتبه فرمود: «وان ظلما و ان ظلما و ان ظلما» یعنی بر نافرمانی و ایذار رسانی والدین وعید جهنم آمده است، اگرچه آنها بر فرزندش ظلم کرده باشند ،حاصل آن اینکه اولاد حق انتقام از والدین را نداردند، که چون آنها ظلم کرده اند او از خدمت و اطاعت آنها دست بردارد.

* به روایت ابوبکر صدیق رضی الله عنه : رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: مجازات بقیه گناهان را خدا از هر که بخواهد تا قیامت به تأخیر می اندازد مگر حق کشی و نافرمانی والدین که مجازات آن قبل از آخرت در دنیا هم به آدمی می رسد.

خواننده عزیز! خداوند در قرآن گفته است؛ که به مادر و پدر(اٌف) نگو، باایشان سخن نکو بگو، شانه (بال ات) را برایشان پائین کن. خلاصهء کلام اینکه باید بالاتر از حد وتوان خدمت ایشان را کنیم، حتی اگر پدرو مادری کافر میباشد باید با ایشان رویه ی اسلامی صورت گیرد. ولی متأسفانه دراین زمان کسی توجه به گفته های خدا و رسول ندارد، با مادر و پدر قسمی رفتار می کنند، گویا که ایشان مزدور اند. آیا فراموش کرده اند که همین مادر 9 ماه او را در شکم خود نگهداشته از وجود خود او را تغذیه کرده، و چه شب هایی والدین (پدرومادر) بیدار نشستند تا طفل شان را خاموش بسازند. پدر در بیرون از خانه چه زحماتی را متحمل شده تا یک لقمه نان پیدا کند... بلاخره نتیجه اش این است که با والدین چنین رفتاری شود؟ آیا والدین به همین خاطر اولاد را کلان کرده که اگر روزی ناتوان شوند ایشان را از خانه بکشند؟ آیا ناتوانی خود را فراموش کرده بودند؟ چه کسی می تواند 9 ماه تو را در شکم خود نگهدارد؟ بجز از مادر! وقتی که اولاد ها عروسی کرده علیحده می شوند از بودن مادر در خانه دل تنگ می شوند. این چه دینی است که مردم در پیش گرفته اند. در فرهنگ اسلامی همچون رفتارهای زشتی که بعضی (جهلا) ها با والدین انجام می دهند ما نداریم، به هر صورت خداوند به همه ی ما وشما عزیزان توفیق بدهد تا خدمت والدین را به وجه احسن انجام بدهیم مضمون را در همین جا خاتمه می دهیم موفق و کامگار باشید.

سخنانی از حضرت محمد (ص)
 

آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید شیطان از شما دور شود ٬ چندان که مشرق ار مغرب دور است ؟ عرض کردند چرا. فرمودند : روزه ٬ روی شیطان را سیاه می کند و صدقه ٬ پشت او را می شکند و دوست داشتن برای خدا و هم یاری در کار نیک ٬ ریشه او را می کند و استغفار ٬ شاهرگش را می زند.

 

تحقیقاٌ خداوند (ج) توبه بنده را مادام در حال غرغره مرگ و جان کندن نباشد میپزیرد.

هر زنی که بدون وجود مشکلی از شوهرش طلاق خویش را خواست بوی بهشت بر وی حرام است.

هر کسی بر کشتن مسلمانی یاری نماید  ! هر چند یا بخشی از یک کلمه روز قیامت در حالی می آید که میان هر دوچشمش چنین نوشته شده : این شخص از رحمت خداوند نا امید است.

نشان منافق سه چیز است 1- سخن به دروغ بگوید 2- از وعده تخلف کند 3- در امانت خیانت نماید.

 

 

 

 



Enter supporting content here